به گزارش نماینده به نقل از مهر، اسفند ماه سال ۱۳۵۷ وقتی حزب جمهوری اسلامی اعلام موجودیت کرد قرار شد برای حزب عضوگیری کنند و وقتی تعداد اعضا به ۳۰۰ نفر رسید مجمع عمومی برای آن برگزار کنند. شهید باهنر فردی را به عنوان مسئول اعلام مواضع حزب جمهوری اسلامی انتخاب کرد و در نهایت اولین اعلام موضع رسمی حزب در فروردین سال ۵۸ که درخصوص حادثه فیضیه بود در میدان آزادی تهران قرائت شد.
شهید آیت الله بهشتی پس از فراز و فرودهای بسیار و دشمنی که سازمان منافقین و بنی صدر از وی داشتند در نهایت با ۷۲ تن از اعضای حزب که عمدتا از مسئولان و نمایندگان مجلس شورای اسلامی بودند در هفتم تیرماه ۱۳۶۰ با انفجاری تروریستی به شهادت رسیدند.
با شهادت آیت الله بهشتی حزب جمهوری اسلامی رو به افول رفت و نهایتا به دلیل اختلافات بسیاری که در داخل این حزب وجود داشت با توصیه امام خمینی(ره) فعالیت خود را متوقف کرد.
«حسن غفوری فرد» که پس از اعلام موجودیت حزب جمهوری اسلامی مسئول اعلام مواضع آن شد در گفتگویی تفصیلی با خبرنگار مهر دلایل مختلفی اعم از سیاسی و اقتصادی را برای توقف فعالیت حزب جمهوری اسلامی بیان می کند.
وی که امروز عضو شورای مرکزی حزب موتلفه اسلامی و رئیس هیات نظارت و بازرسی شورای عالی انقلاب فرهنگی است، به مشکلات مالی و اقتصادی حزب جمهوری اسلامی اشاره کرد و گفت: «اقتصاد نا مناسب حزب جمهوری اسلامی علاوه بر تکثر ایده های اقتصادی در میان اعضا، از مسائلی بود که ضربه های زیادی را وارد کرد.»
غفوری فرد با بیان اینکه «پیش از مسائل اقتصادی اختلافات در حزب جمهوری بر سر مسائل سیاسی بود» تاکید کرد: «به عنوان مثال آقای دکتر محمود کاشانی، مظفر بقایی و حسین مکی را برای ریاست جمهوری مطرح می کرد و ما از همان ابتدا شهید بهشتی را مطرح می کردیم.»
مسئول اعلام مواضع حزب جمهوری با اشاره به اختلافات بر سر موضوعات اقتصادی تصریح کرد: «در مسائل اقتصادی هم آقای عسگر اولادی بیشتر طرفدار اقتصاد آزاد بود ولی مهندس موسوی و دوستانش بیشتر روی اقتصاد دولتی تاکید داشتند.» وی به تعطیلی حزب اشاره کرد و گفت: «البته حزب جمهوری اسلامی نه منحل و نه تعطیل شد؛ اما با مشورت هایی که با امام(ره) انجام شد تصمیم نهایی این بود که فتیله حزب را پایین بکشند.»
در ادامه مصاحبه از غفوری فرد که به عنوان نایب رئیس موقت خانه احزاب انتخاب شده است در خصوص بحث روز احزاب یعنی احیای خانه احزاب ایران سوال کردیم. وی گفت: «ما با این شرط در مجمع عمومی شرکت کردیم که شروط ما در جلسه قرائت شود. خانه احزاب یک حزب نیست و نباید کار حزبی کند بلکه باید به تحزب کمک کند نه به یک حزب و جناح خاص. خانه احزاب نمی تواند کاندیدا معرفی کند. اگر زمانی عده ای بخواهند مجددا خانه احزاب را سیاسی کنند با مرگ خانه احزاب روبرو خواهند شد.»
غفوری فرد همچنین با اشاره به نزدیکی دولت و اصلاح طلبان برای انتخابات آتی تاکید کرد: «امروز بیشتر استانداران، روسای دانشگاه ها، فرمانداران و بخشداران و عمده مدیران ارشد و میانی از اصلاح طلب ها هستند و این را نمی شود انکار کرد و با این وجود می توانند رای اکثریت را بدست آورند و تاثیر گذار باشند نه تاثیر غیر قانونی بلکه قانونی چراکه بالاخره تعدادی از مردم به مدیریت کشور نگاه می کنند.»
عضو شورای مرکزی حزب موتلفه همچنین در پاسخ به سوال ما مبنی برا اینکه روند وحدت در جریان اصولگرایی در چه وضعیتی است تاکید کرد: «ما آماده ایم با همه گروه های اصولگرا و شخصیت ها صحبت کنیم؛ با آقای احمدی نژاد، جلیلی و با پایداری و رهروان صحبت می کنیم. رایزنی هایی در حال انجام است و کارهای خوبی هم صورت گرفته است.»
وی افزود: «در این جلسات اعضای جبهه پایداری قبول کرده اند که زیر چتر جامعتین برای انتخابات آتی فعالیت کنند.»
رئیس هیات نظارت و بازرسی شورای عالی فرهنگی در پاسخ به سوالی درخصوص مذاکرات هسته ای و وضعیت پیشرفت علم و فناوری هسته پس از توافق احتمالی گفت: «باید بپذیریم پس از توافق احتمالی هسته ای حتی اگر توافق خوبی باشد سرعت فناوری هسته ای کند خواهد شد اما هر موقع که لازم شود ما می توانیم این فناوری را ظرف چند ساعت به کار بیاندازیم.»
غفوری فرد تصریح کرد: «من اولین دوره دکترای علوم و تکنولوژی هسته ای را در ایران برگزار کردم و شهید شهریاری شاگرد من بود. من می توانم با صراحت به شما بگویم که اگرخدای نکرده تمام تجهیزات هسته ای ما هم از بین برود و تمام دانشمندان ما شهید شوند ما می توانیم بلافاصله تجدید حیات کنیم زیرا این علم در کشور بومی شده است.»
مصاحبه با حسن غفوری فرد به شرح زیر است:
آقای دکتر شما در ابتدای انقلاب مسئول اعلام مواضع حزب حمهوری اسلامی بوده اید. یکی از اصلی ترین سوابق تحزب بعد انقلاب، حزب جمهوری اسلامی بود و اکثر افراد با سابقه جمهوری اسلامی هم عضو این حزب بوده اند اما یک سری از موضوعات مرتبط با این حزب مانند به تعطیلی کشیده شدن آن کمتر مطرح شده است. برخی معتقدند مباحث اقتصادی پاشنه آشیل مباحث سیاسی حزب جمهوری اسلامی بوده است، حال برای ما بیشتر توضیح دهید که اختلافات اقتصادی در حزب جمهوری با چه کیفیتی مطرح بود و چگونه به بحث های سیاسی رسید و در نهایت چرا به تعطیلی کشیده شد؟
یک مشکل که همین امروز هم در مملکت هست و همه احزاب هم درگیر آن هستند این است که هنوز حزب در کشور ما نهادینه نشده است و دلایل تاریخی و ذهنیت های فرهنگی هم دارد. به طور کلی می شود گفت که حزب در ایران بطور نامشروع متولد شد، احزاب اولیه که گروه ۵۳ نفر «تقی آرانی» بود که کمونیست هم بودند و طبیعی است که در مملکت شیعه کمونیست ها نمی توانند خیلی موفق باشند. بعد از ۵۳ نفر هم «حزب توده» به وجود آمد که ساختار حزبی قوی داشت و غیر از این که اعضای آن کمونیست بودند به شوروی سابق هم وابستگی داشتند. بعد از آن ها هم احزاب وابسته به نظام پهلوی مثل «ایران نوین و ملت و رستاخیز» بودند. بنابراین مردم ما ذهنیت تاریخی منفی بسیاری به حزب داشتند که هنوز هم چنین ذهنیتی حاکم است. در فاصله سال ۴۲ به بعد هم نهضت آزادی و حزب موتلفه اسلامی تاسیس شدند که در آن شرایط خفقان نمی توانستند کار زیادی بکنند. از همان اول جلوی نهضت آزادی و مهندس بازرگان را گرفتند و دچار مشکل شد و موتلفه هم بعد از جریان ترور حسنعلی منصور عملا دیگر مخفی شد و تحرکی نداشت.
بعد از انقلاب حزبی به نام جمهوری اسلامی تاسیس شد که بنیانگذاران آن شهید بهشتی، شهید باهنر، مقام معظم رهبری، آیت الله موسوی اردبیلی و آیت الله هاشمی رفسنجانی بودند و سپس یک شورای مرکزی ۳۰ نفره داشت. این شورای مرکزی در تابستان ۵۷ درست شدند یعنی قبل پیروزی انقلاب منتها آن زمان مخفی بود و در اسفند ۵۷ اعلام رسمی کردند و در اساسنامه نوشته بودند که هر موقع تعداد اعضای حزب به ۳۰۰ نفر برسد کنگره تشکیل می شود و در همان ساعات اول اعلام این موضوع، صفی طولانی تشکیل شد و مردم به خوبی از عضویت در این حزب استقبال کردند که علت آن، حضور افراد سرشناس و شناخته شده در این حزب بود.
اولین اشکالی که برای حزب پیش آمد این بود که برخی فکر کردند چون اسم این حزب جمهوری است مردم به جمهوری رای می دهند نه به حزب، بنابراین آمدند یک حزب به نام جمهوری خلق مسلمان تاسیس کردند. این حزب را آیت الله کاظم شریعتمداری راه انداخت. آنها می خواستند اعضای حزب جمهوری را به طرف حزب خود بکشانند که حتی به من هم مراجعه کردند و گفتند که مردم نمی دانند چه می خواهند و فکر می کنند حزب جمهوری اسلامی همان نظام است. اما در هر صورت اقدام آنها با استقبالی مواجه نشد. این بحث اولین مشکل بود و داشت ذهنیت فرهنگی و تاریخی اصلاح می شد که با این کاری که آنها کردند باز هم منفی شد.
ضربه بعدی به حزب جمهوری اسلامی مساله ۷ تیر و ۸ شهریور بود که مغز متفکر حزب و شاید مغز متفکر نظام یعنی شهید بهشتی و بعد هم شهید باهنر و شهید رجائی و بسیاری از اعضای اصلی شورای مرکزی به شهادت رسیدند. طبیعتا آن کسی که می توانست یک نخ تسبیح باشد شخص آیت الله بهشتی بود که وقتی به شهادت رسید حزب یک ضربه بسیار سختی را متحمل شد.
پس از این موضوع به قول شما مشکل در مباحث اقتصادی بود؛ یکی اقتصاد حزب که باید چراغش روشن می ماند و نیاز به امکانات داشت و با این که مسئولان کشور عضو آن بودند ولی هیچکس نمی خواست از امکانات دولتی استفاده کند. در واقع مشکلات مالی و اقتصادی علاوه بر وجود اختلافات در ایده های اقتصادی، یک ضربه دیگری به حزب وارد آورد.
در داخل شورای مرکزی هم قبل از اینکه مسائل و ایده های اقتصادی مطرح شود، اختلافات سیاسی مطرح شد یعنی روند اندیشه های سیاسی افراد خیلی فرق می کرد. این مطلب را یکبار برای شهید باهنر نیز عرض کردم. ما بسیاری از اوقات به اتفاق ایشان به منزل می رفتیم. ایشان در راه منزل به من گفتند که نظرت راجع به شورای مرکزی چیست؟ گفتم همه خودشان ستاره هستند به همین دلیل نمی توانند با هم کار کنند، مثل تیم فوتبال ستارگان که بزرگترین فوتبالیست های جهان را جمع می کنند اما از یک تیم درجه ۲ شکست می خورند چراکه نمی توانند با هم هماهنگ باشند.
داخل حزب امثال شهید عراقی بود که حدود ۶ نخست وزیر در دوران پهلوی را ترور کرده بود، شهید منتظری بود که دنبال نهضت مستضعفین جهانی بود و ایده های جهانی داشت و افراد دیگری هم بودند مانند برخی اساتید دانشگاه که اصلا گروه خونشان به کارهای نظامی نمی خورد. شهید آیت و مهندس موسوی هم از نظر سیاسی با هم بسیار اختلاف داشتند.
پس از این مسائل نیز نظرات اقتصادی مختلفی وجود داشت که برخی اقتصاد دولتی را می خواستند و برخی نیز قائل به اقتصاد آزاد بودند؛ اما بیش از مسائل اقتصادی مسائل سیاسی مطرح بود. حتی در شورای مرکزی حزب کسی بود که اعتقاد داشت باید «مظفر بقائی یا حسین مکی» کاندیدای ریاست جمهوری شود و امثال ما نیز روی شهید بهشتی نظر داشتیم و از ابتدای سال ۵۸ هم پیشنهادمان همین بود.
پیشنهاد مظفر بقایی را چه کسانی مطرح می کردند؟
آقای سید محمود کاشانی پسر آیت الله کاشانی مطرح می کرد. خب ببینید چقدر بین دیدگاه های اعضا فاصله وجود داشت! من این موضوع را همان اوایل تاسیس حزب به شهید باهنر گفتم که تک تک ستاره اند و شاید هر کدام به تنهایی یک حزب باشند. به عنوان مثال شهید آیت خودش یک حزب بود. یا مثلا دیدگاه جلال الدین فارسی و آقای دکتر نمازی یا حداد عادل با هم تفاوت داشت. البته من اصلا به این کار ندارم که این اختلاف های سیاسیکدام درست و کدام غلط است. تا موقعی که شهید بهشتی حضور داشت برای حزب وقت می گذاشت. بخصوص قبل از اینکه مجلس خبرگان ایشان را انتخاب کند. ایشان تلاش می کرد که تا حد امکان علیرغم اختلافات بتوانند با هم کار کنند. اما وقتی شهید بهشتی رفت و آیت الله خامنه ای و آیت الله هاشمی رفسنجانی گرفتار کارهای دولتی شدند و کمتر توانستند وقت بگذارند، عملا این اختلافات خیلی شدید شد و تقریبا اعضای حزب جمهوری دو یا سه گروه شدند. مثلا آقای بادامچیان و مهندس موسوی که اختلافات زیادی با هم داشتند.
گرایش اقتصادی حلقه اقتصاد سوسیالیستی یا دولتی چقدر در اختلافات تاثیر داشت؟
مسائل اقتصادی یکی از موارد اختلافی بود، پیش از مسائل اقتصادی بیشتر اختلافات در مسائل سیاسی بود.
به عنوان مثال در سازمان مجاهدین انقلاب اختلافاتی بین آیت الله راستی کاشانی و حلقه آقای نبوی بود، آیا این اختلافات تاثیری در مسائل داخل حزب جمهوری اسلامی داشت؟
بله. البته من نمی توانم وارد مسائل سازمان مجاهدین انقلاب شوم چون نه مسئولیتی در آن داشتم و نه کاری در آن انجام داده ام، ولی داخل شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی بودم و عرض کردم که از اول اختلافات سیاسی خیلی بیشتر از اختلافات اقتصادی بود و می دانید که عملا شهید منتظری را از شورای مرکزی کنار گذاشتند؛ یعنی اختلافات آن قدر زیاد شد که عملا در ماه های اول عده ای از حزب کنار گذاشته شدند. آیت الله موسوی اردبیلی و آیت الله موحد کرمانی در شورای مرکزی شرکت می کردند ولی کم کم کنار می کشیدند. این اختلافات به نظر من قبل از این که اقتصادی باشد سیاسی بود؛ خب مسئله اقتصاد هم بعدا مطرح شد.
می توانید بطور نمونه به برخی مصداق های اختلافی در حزب جمهوری اسلامی اشاره کنید؟
به عنوان مثال همانطور که عرض کردم آقای دکتر کاشانی، مظفر بقایی را برای ریاست جمهوری مطرح می کرد و ما از همان ابتدا شهید بهشتی را مطرح می کردیم. در مسائل اقتصادی هم آقای عسگر اولادی بیشتر طرفدار اقتصاد آزاد بود ولی مهندس موسوی و دوستانش بیشتر روی اقتصاد دولتی تاکید داشتند. جالب است که سال ۶۲ یکی از مسئولان کشورهای بلوک شرق مصاحبه کرد و گفت در کشور ما ۲۵% اقتصاد آزاد و ۷۵% اقتصاد دولتی است اما همان موقع مهندس موسوی مصاحبه ای کرد و گفت ما نباید بیش از ۲۰% اقتصاد آزاد داشته باشیم!! (خنده). یعنی از آن درصدی که آن مسئول بلوک شرق در زمینه اقتصاد آزاد هم گفته بود ۵% کم کرد.
ما در آن زمان اعتقاد به اقتصاد آزاد داشتیم. بحث های اقتصادی هم در شورای مرکزی مطرح بود و هم در دولت. گروهی تشکیل شده بود که آقای هاشمی رفسنجانی، آیت الله خامنه ای، موسوی اردبیلی، معین الدین هاشمی، در آن حضور داشتند و از دفتر امام هم آقای سید جعفر کریمی و احمد معراجی در آن بودند. مسائل اقتصادی هم مسائل حادی بود و اختلافات زیادی هم در ارتباط با آن وجود داشت. چون تازه مساله اقتصاد دولتی مطرح شده بود؛ چراکه ما تا آن زمان حکومت اسلامی نداشتیم که اقتصاد دولتی یا غیر دولتی داشته باشیم، بنابراین معیارها زیاد بود و اختلافات گروه های سیاسی نیز افزایش یافت.
البته حزب جمهوری اسلامی نه منحل شد و نه تعطیل شد؛ حزب و یا یک ایده را نمی شود تعطیل کرد اما با مشورت هایی که با امام(ره) انجام شد تصمیم نهایی این بود که فتیله حزب را پایین بکشند، نه اینکه آن را تعطیل کنند. من هنوز فکر می کنم که عضو حزب جمهوری اسلامی هستم، ولی حالا باید گفت حزب جمهوری اسلامی به دلایلی فعالیت نمی کند.
از بحث حزب جمهوری اسلامی بگذریم. من سال گذشته با شما مصاحبه ای داشتم درخصوص خانه احزاب که گفتید «اگر مجمع عمومی خانه احزاب برگزار شود، اصولگراها در آن شرکت نمی کنند». حال چه شد که اصولگراها در مجمع عمومی شرکت کردند و شما نیز نایب رئیس خانه احزاب شدید؟
من نمی دانم چطوری گفتم که شرکت نمی کنم. ببینید ما خودمان بنیانگذار خانه احزاب بودیم؛ یعنی در سال های ۷۶ جلسه ای در وزارت کشور تشکیل و تنش بین گروه ها زیاد شد و گفتیم برای کاهش تنش خانه احزاب کانون، تریبون و مرکزی باشد که احزاب حرف های خود را آن جا بزنند و اختلاف خود را داخل آنجا حل کنند و این تنش ها را به داخل مردم نکشانند. این تصمیم خود ما اصولگرایان بود – البته آن زمان دو قطبی اصولگرا و اصلاح طلب نبود- افراد از هر دو گروه بودند و اساسنامه را تدوین کردیم و افراد را دعوت کردیم و اساسنامه تقریبا به اتفاق آرا به تصویب رسید و انتخابات شد و در مجموع سه دوره انتخابات برگزار شد که دو دوره اصلاح طلبان ریاست خانه احزاب را برعهده داشتند و یک دوره اصولگرایان که بنده رئیس بودم؛ همکاری خیلی خوبی در هر سه دوره یعنی در زمان من و آقای موسوی تبریزی انجام شد و کارهای خوبی هم در داخل و خارج از کشور صورت گرفت. در داخل کشور منشور وفاق را تصویب کردیم تا چند حزب در یک چارچوب تعامل کنند و درگیری و تنش در جامعه ایجاد نکنند و اگر اختلافاتی بود آن را حل کنند. رقابت هم سالم بود و همکاری های خوبی صورت می گرفت.
در خارج کشور هم با کشورهای مختلفی ارتباط گرفتیم و به چین و سوریه رفتیم و همچنین تلاش کردیم احزاب اسلامی را دور هم جمع کنیم و با احزاب آسیایی نیز ارتباط برقرار کردیم و همکاری داشتیم و با روسای سه قوه هم مذاکراتی را انجام دادیم و قرار شد قانون جرم سیاسی را با کمک احزاب تدوین کنیم.
از آن دوره به بعد –البته نمی خواهم دوباره زخم های کهنه را باز کنم- به هر حال و به هر دلیل اختلاف افتاد و عملا به تعطیلی کشیده شد و سپس یک عده دوباره نشستند صحبت کنند و عده ای معتقد بودند که چون خانه احزاب سابقه بدی دارد نباید دیگر آن اسم احیا شود و باید به نام کانون یا باشگاه احزاب تغییر نام پیدا کند و عده ای هم معتقد بودند که اسم خانه احزاب تبدیل به یک برند شده است و باید آن را حفظ کنیم. بنابراین جلسات مختلفی برگزار شد و بالاخره گفتند بنده و آقای موسوی تبریزی بنشینیم و درخواست تشکیل مجمع عمومی را بدهیم. خیلی ها با این مساله مخالف بودند و می گفتند خانه احزاب منحل شده است و شما چه چیزی را می خواهید تشکیل دهید؟، عده ای هم گفتند خانه احزاب مرده است و شاید بشود آن را احیا کرد.
من تعصبی روی اسم خانه احزاب نداشتم منتها بحثی که امروز هم به آن اعتقاد داریم این است که خانه احزاب یک حزب نیست و نباید کار حزبی کند بلکه باید به تحزب کمک کند نه به یک حزب و جناح خاص. خانه احزاب نمی تواند کاندیدا معرفی کند ولی باید تلاش کند انتخابات با مشارکت بالا و سالم برگزار کند و بر حسن اجرای انتخابات نظارت داشته باشد. ما حتی این موضوع را توافق کردیم و یک میز هم در وزارت کشور قرار دادیم. این یک نکته اساسی است اما اینکه اسم آن چه باشد خیلی مهم نیست. خانه احزاب یک تشکیلات صنفی است نه سیاسی مثل مجمع صنفی روزنامه نگاران که می خواهد کمک کند که روزنامه نگاری در کشور حمایت شود نه یک روزنامه نگار. اگر این مطلب قبول شود خوب است. البته بالاخره افراد این موضوع را قبول کردند.
یعنی عده ای این موضوع را قبول نداشتند و معتقد بودند خانه احزاب باید فعالیت حزبی و سیاسی هم داشته باشد؟
بله. نه تنها قبول نداشتند بلکه عملا کار سیاسی کردند، نکته دومی که باز تاکید داشتیم و خوشبختانه بر سر آن به توافق رسیدیم این بود که اگر خانه احزاب دست یگ گروه باشد دیکر خانه احزاب نیست، اگر دست اصولگرایان یا اصلاح طلبان و یا مستقلین باشد دیگر خانه احزاب نیست. باید در خانه احزاب تمام احزاب سیاسی کشور نماینده داشته باشند، لازمه آن هم این است که اساسنامه را تغییر دهیم، بعضی ها می خواستند احزاب دو یا سه یا چهار نفره تشکیل دهند که این باعث می شد بیشتر اصلاح طلب شوند و کمتر اصولگرا یا برعکس.
بنابراین همه به این توافق رسیدند که اگر اینطوری باشد، این خانه احزاب نیست و باید تلاش شود همه گروه ها آنجا باشند. سپس قرار شد که اساسنامه را تغییر دهیم و بگوییم خانه احزاب به سه گروه هفت نفره تبدیل شود و یا اینکه اکثریت با اصولگرایان و اصلاح طلبان باشد و تبدیل به مدل ۵-۸-۸ شود که البته این موضوع باید مورد بحث قرار بگیرد.
خب این موارد مورد قبول واقع شد و در جبهه پیروان هم بحث شد و جبهه هم یک متن مکتوب تهیه کرد و گفت که اگر این کارها انجام شود در مجمع عمومی خانه احزاب شرکت می کند. سپس متنی را تنظیم کردند و قرار گذاشتند آقای کوهکن به عنوان نماینده جبهه پیروان این متن را در مجمع عمومی بخواند. گفتند اگر اینطوری باشد می آیند و حرف های خودشان را می زنند و هر چه در جمع تصویب شود به آن احترام می گذارند. البته در ابتدا مقداری درگیری شد ولی مواردی بود که آقای کوهکن به عنوان نماینده جبهه پیروان مطرح کرد و مورد قبول واقع شد و در انتخابات شرکت کردند.
چه تضمینی وجود دارد عده ای دوباره خانه احزاب را سیاسی نکنند؟
اگر زمانی عده ای بخواهند مجددا این کار را انجام دهند با مرگ خانه احزاب روبرو خواهند شد و همان آش و همان و کاسه می شود و ما اصولگرایان نیز کنار می کشیم و خانه احزاب تبدیل می شود به خانه اصلاح طلبان نه خانه احزاب.
یک نکته است که بد نیست شما هم بدانید؛ درست در زمانی که ما در اینجا خانه احزاب را درست کردیم همان زمان در آسیا هم یک خانه احزاب به نام «آی کپ» درست شد که من از همان اول یعنی در سال ۷۹ عضو آن خانه احزاب هم بودم و در هیات اجرایی آن عضویت داشتم و هنوز هم دارم. آن ها بسیار خوب عمل کردند و موفقتر از ما بودند و به تحزب کمک کردند و به عنوان یک صنف به انتخابات چندین کشور نظارت کردند؛ جمهوری آذربایجان از ما دعوت کرد که بر انتخابات آن کشور نظارت کنیم و همچنین قرار شده است به عنوان عضو ناظر در سازمان ملل هم در امر نظارت بر انتخابات های برخی کشورها شرکت کنیم.
خب این اقدامات کارهایی است که به تحزب کمک می کند نه به یک حزب. آنها از این جهت از ما موفق تر بودند و ما امیدواریم که بتوانیم این کار را انجام دهیم.
اوایل امسال بود که آقای جهانگیری سخنانی را در جمع حزب کارگزاران مطرح کردند که واکنش هایی را در میان اصولگرایان و اعضای موتلفه اسلامی بهمراه داشت؛ چقدر از دخالت دولت در انتخابات نگرانی وجود دارد؟
ما فکر نمی کنیم که آقای جهانگیری آن سخنان را خیلی جدی گفته باشد. ما فکر می کنیم که آقای روحانی آن جنبه اعتدالی و بیطرفی که خودشان فرمودند را رعایت کنند تا یک انتخابات سالم داشته باشیم. ما اظهارات آقای جهانگیری را خیلی جدی نمی گیریم.
به نظر شما این امکان وجود دارد که اصلاح طلبان در انتخابات آتی همراه با طیف دولت وارد انتخابات شوند؟
امروز اصلاح طلبان از برکت این دولت دارای امکانات زیادی هستند و چراکه بیشتر مدیران اصلاح طلب بر سر کار هستند و شرایط مساعدتری دارند. نمی گویم با دولت کار می کنند ولی امروز بیشتر استانداران، روسای دانشگاه ها، فرمانداران و بخشداران و عمده مدیران ارشد و میانی از اصلاح طلب ها هستند و این را نمی شود انکار کرد. با این وجود می توانند رای اکثریت را بدست آورند و تاثیر گذار باشند نه تاثیر غیر قانونی بلکه قانونی چراکه بالاخره تعدادی از مردم به مدیریت کشور نگاه می کنند.
به بحث وحدت اصولگرایان بپردازیم. امروز مشکلات بر سر راه وحدت اصولگرایان چیست؟
بالاخره اختلاف سلیقه های شدیدی وجود دارد. در انتخابات مجلس نهم تلاش بسیاری برای ائتلاف ۸+۷ صورت گرفت ولی نشد و درست در زمانی که باید وحدت می کردند، مقابل هم ایستادند. مشکلات وحدت این است که دیدگاه های مختلفی وجود دارد چه در مورد مسائل اقتصادی و چه در مورد مسائل سیاسی و چه در مورد همکاری با دولت. البته تلاش های خوبی هم در حال انجام است. برای اولین بار چند جلسه بین پایداری، ایثارگران و موتلفه برگزار شده است و تلاش می شود که انشالله به وحدت برسند منتها شرایط سختی وجود دارد. به عنوان مثال آقای دکتر احمدی نژاد که حداقل پیروزی در دوره اول ریاست جمهوری اش را مدیون اصولگرایان بوده، بعید است با بدنه اصولگرایان به توافق برسد.
یعنی قرار است با احمدی نژاد هم رایزنی هایی صورت گیرد؟ احمدی نژاد که اصولگرا و عضو طیف های اصولگرایی نیست.
ما آماده ایم با همه گروه ها و شخصیت های اصولگرا صحبت کنیم؛ با آقای احمدی نژاد صحبت کنیم و با آقای جلیلی صحبت می کنیم و با پایداری و رهروان هم صحبت کنیم. می دانید که در خود مجلس شورای اسلامی یک گروه رهروان و یک گروه اصولگرایان هستند که همه اصولگرا هستند ولی اسم ها فرق می کند. با تمام این گروه ها در حال رایزنی هستیم و امیدواریم به یک توافق مطلوب برسیم.
آیا خبری دارید که مدلی طراحی شده است یا خیر؟
رایزنی هایی در حال انجام است و کارهای خوبی هم صورت گرفته است. ببینید ما یک محورهایی تعیین کردیم و گفتیم که اصولگرایی زیر محور جامعتین باشد و هرکسی که محوریت این دو جامعه را قبول داشته باشد آن را به عنوان اصولگرا می پذیریم.
جبهه پایداری این موضوع را قبول کرده است؟
بله. قبول کرده است و خوشبختانه جلساتی هم بین آیت الله مصباح یزدی، آیت الله یزدی و آیت الله موحدی کرمانی تشکیل شده که مقدمه این کار است.
اگر عملکرد اصولگرایان همان عملکرد انتخابات مجلس نهم و ریاست جمهوری یازدهم باشد و آن را دوباره تکرار کنند سرنوشت اصولگرایی چه می شود؟
منظور کدام عملکرد است؟
اینکه در انتخابات مجلس نهم رقابت را به جرگه اصولگرایی کشاندند و با هم به رقابت پرداختند.
بله همینطور است. در مرحله دوم انتخابات در تهران که ۲۵ نماینده باید انتخاب می شدند، همگی اصولگرایان بودند که شامل کاندیداهای پایداری و جبهه متحد اصولگرایی می شدند. اگر قرار باشد باز هم به این صورت عمل شود، احتمال موفقیت اصولگرایان کاهش خواهد یافت. چراکه امروز اصلاح طلبان به دلیل نزدیکی به دولت شرایط بسیار مساعدتری دارند.
به نظر من امروز لزوم وحدت اصولگراها از هر زمانی در تاریخ این ۳۵ سال انقلاب بیشتر است و اگر بخواهند در صحنه باقی بمانند و موفق باشند تنها راه آن رسیدن به وحدت است.
یکی از موضوعات روز جامعه مذاکرات هسته ای است. آیا می توان گفت توافق احتمالی هسته ای همان قطعنامه ۵۹۸ است؟
خیر. اولا باید گفت که هیچ چیز در مورد این توافق هنوز معلوم نیست، حتی اینکه به توافق می رسیم یا نمی رسیم هم مشخص نیست. همین امروز من یکی از این روزنامه ها را دیدم که از قول اوباما تیتر زده بود که «دائما در حال دور شدن از توافق هستیم» یعنی هیچ چیزی الان در توافق هسته ای معلوم نیست بخصوص اینکه هر دو طرف گفته اند یا همه چیز توافق می شود یا هیچ چیز توافق نمی شود و همچنین گفته اند عدم توافق بهتر از توافق بد است.
بنابراین هیچ چیزی هنوز راجع به توافق هسته ای معلوم نیست. من شخصا به این دوستانی که مذاکره می کنند بسیار بسیار مطمئن هستم، ولی در عین حال بسیار نگرانم که طرف مقابل ما و بخصوص امریکا اصلا قابل اعتماد نیست و همانطور که می دانید اخیرا درباره مسائلی که در لوزان توافق شده بود که در فردو هزار سانترفیوژ باشد هم دبه در آوردند. البته یکبار آقای صالحی گفتند که آمریکا دبه درآورده بعد آمدند گفتند من شوخی کردم، سپس مجددا اعلام کردند من شوخی نکردم و قضیه جدی بوده است! اصلا تا الان هیچ چیزی معلوم نیست.
شرایط پذیرش قطعنامه ۵۹۸ هم شرایط بسیار حادی بود که امام(ره) مجبور شدند بپذیرند، در عین حال نظر امام(ره) همواره این بود که ما باید بجنگیم چراکه عمل به وظیفه است، اما در هرصورت به جایی رسیدند که مجبور شدند قطعنامه را بپذیرند. اما خوشبختانه ما در موضوع هسته ای مجبور نخواهیم شد چراکه با توجه به مواضع قاطعی که رهبر معظم انقلاب گرفتند یا به توافق خوب می رسیم و یا اصلا توافق نمی کنیم.
غربی ها امروز دبه درآوردند و می گویند باید با دانشمندان هسته ای شما مصاحبه یا در حقیقت بازجویی کنیم! اگر لازم باشد مصاحبه کنند حتما مصاحبه خواهند کرد اما غربی ها می خواهند بازجویی کنند. مقام معظم رهبری هم قاطعانه فرمودند من اجازه نمی دهم؛ ببینید مواضع در این خصوص کاملا مشخص است. بنابراین ما به هیچ وجه مجبور به توافق نخواهیم شد. ایشان زمانی هم گفته بودند اگر بخواهد اتفاقی بیفتد، عاشورا خواهد بود نه صلح امام حسن(ع).
برخی معتقدند چون شرایط اقتصادی کشور در وضعیت بدی قرار دارد بنابراین ما باید جام زهر دیگری بنوشیم و هر چه غربی ها می گویند را قبول کنیم چراکه تحریم ها به کشور خیلی فشار آورده و وضعیت اقتصادی را نابسامان کرده است.
من بسیار شک دارم در اینکه تحریم ها فشار زیادی آورده باشد. ببینید کمبودهای اقتصادی حداکثر ۲۰ تا ۲۵% به تحریم ها مربوط است، تحریم ها در بسیاری از جهات به ما کمک کرده است، ما در این تحریم ها فناوری هسته ای خود را به اینجا رساندیم. سانتریفیوژهای IRI ۱ به IRI ۸ رسیده است، در همین تحریم ها بحث سلول های بنیادی به پیشرفت های زیادی رسیده است و در بحث های فضایی موجود زنده به فضا فرستادیم. در همین تحریم ها بزرگترین قطب علمی منطقه شدیم و تعداد مقالات ما از ۴۰۰- ۵۰۰ مقاله به ۳۰ هزار مقاله رسیده است، در تولید علم مقام ۱۴ و ۱۵ در دنیا و اول در منطقه را کسب کرده ایم، در نانو تکنولوژی هم مقام هفتم و هشتم در دنیا را بدست آوردیم. این دستاوردهای علمی همه در زمان تحریم محقق شده است.
اینکه بخواهیم همه اقتصاد و مشکلات مملکت را به تحریم ها نسبت دهیم منصفانه نیست. ببینید تصمیم گیرنده در این زمینه دولت نیست بلکه خود مقام معظم رهبری هستند و ایشان هم گفتند من اجازه نمی دهم که از مراکز نظامی ما بازرسی و جاسوسی شود و از دانشمندان هسته ای ما بازجویی کنند. من یقین دارم که ایشان اجازه چنین اتفاقی را نخواهند داد.
عده ای معتقدند یکی از گزینه های روی میز آمریکایی ها در صورت عدم توافق احتمالی هسته ای گزینه جنگ های نیابتی است؛ یعنی قصد دارند امنیت ملی کشور را به خطر بیاندازند بنابراین ما در هرصورت باید به توافق برسیم؛ آیا شما این تحلیل را قبول دارید؟
اولا آمریکایی ها در ۵۰ سال گذشته در هیچ جنگی پیروز نشده است. در جنگ کره بشدت شکست خوردند، در جنگ ویتنام با آن فضاحت فرار کردند، در افغانستان و عراق هم به بدختی افتادند. در سوریه هم سیاست هایشان شکست خورد. در مورد جنگ نیابتی هم امروز هیچ کسی در منطقه هیچ قدرتی نیست که حتی جرات فکر کردن برای مقابله با ایران را داشته باشد. آمریکا در عراق و افغانستان به آن بدبختی و فضاحت رسید. البته ممکن است فکر کنند که می توانند ما را درگیر جنگ نیابتی کنند؛ خب آیا عربستان و یا امارات می توانند به نیابت از آمریکا با ما بجنگند!؟ اصلا عربستان و امارات نیروی قدرتمند زمینی دارند که بتوانند مقابل ما بایستند!؟
البته منظور برخی این است که امکان دارد گروه های تروریستی را برای مقابله با ما تقویت کنند.
مگر تا الان این کار را نکردند؟ مگر دانشمندان هسته ای ما را توسط گروه های ترور به شهادت نرساندند؟ این گروه های تروریستی اگر رشد کنند دامن خودشان را هم می گیرد، عربستان و اسرائیل بیشتر در مقابل تررویست ها آسیب پذیر هستند یا ایران؟ حتی مصر. ما حداقل ۳۵ سال است سابقه مبارزه با تروریسم را داریم. مگر گروه منافقین خشن ترین گروه های تروریستی نبودند؟ آنها در داخل کشور و در همه جا نفوذ کرده بودند؛ ما در ابتدای انقلاب تجربه زیادی برای مقابله آنها هم نداشتیم اما امروز تجربه ما از همه دنیا بالاتر است. ایران در مقابله با تروریسم از دیگر کشورها بسیار کم آسیب پذیرتر است. اما کشورهایی مانند امارات، مصر، عربستان، قطر و حتی کشورهای اروپایی بیشتر از ما در مقابل تروریسم آسیب پذیرند.
تجربه ما در مذاکرات هسته ای به ۱۳ سال پیش باز می گردد و همواره طولانی شدن مذاکرات و دبه درآوردن غربی ها را هم دیده ایم. با توجه به اینکه شما در زمینه علوم هسته ای دارای تخصص هستید برای ما بفرمایید با تحقق توافق هسته ای تحقیق و توسعه و پیشرفت علمی ما در موضوعات هسته ای چه تغییراتی می کند؟
ببینید من خودم اولین دوره دکترای علوم و تکنولوژی هسته ای را در ایران برگزار کردم و شهید شهریاری در دانشگاه امیرکبیر شاگرد من بود. ما مسئله هسته ای را در ایران بومی کردیم و اگرخدای نکرده تمام تجهیزات هسته ای ما از بین برود و تمام دانشمندان ما شهید شوند ما می توانیم بلافاصله تجدید حیات کنیم.
اگر توافق هسته ای هم انجام شود و خوب هم انجام شود یک مقدار از این کار در مساله هسته ای کاسته خواهد شد. چراکه رآکتور اراک تغییر شکل خواهد داد و فعالیت فردو کمتر می شود.
یعنی معتقدید سرعت پیشرفت علمی در بحث هسته ای با توافق احتمالی کند تر می شود؟
بله. امروز فردو دو هزار و خورده ای سانترفیوژ آماده به کار دارد، اما مطابق توافق این تعداد سانتریفیوژ باید به هزار سانتریفیوژ تقلیل پیدا کند یعنی عملا هزار سانتریفیوژ کاسته می شود و مجددا گفته اند از آن هزارتا باید ۳۰۰ سانتریفیوژ فعال باشد و همچنین گاز هم به آنها تزریق نشود. بنابراین سرعت فناوری هسته ای کند خواهد شد اما هر موقع که لازم شود ما می توانیم این ها را ظرف چند ساعت به کار بیاندازیم. این دانش بومی شده و غیر قابل از بین رفتن است.
همانطور که می دانید علوم به هم مرتبط هستند و اگر پیشرفت هسته ای متوقف شود پیشرفت های پزشکی، کشاورزی و سایر علوم هم متوقف خواهد شد. امروز دعوای اصلی در مذاکره نیز همان تحقیق و توسعه است.
یقینا اگر این توافق انجام شود باید این را بپذیریم که روند این علم کند خواهد شد. اما ممکن است هم تاثیر منفی و هم تاثیر مثبت داشته باشد؛ این دانشمندان که بیکار نمی مانند بلکه می توانند در حوزه های دیگر فعال و تاثیر گذار باشند.
من فکر می کنم که مساله هسته ای نیاز به بحث طولانی تری دارد. من دو سال پیش بعد از توافق ژنو هم گفتم که به شدت نگران «جر زدن» آمریکایی ها هستم؛ نگرانم که آنها جر بزنند و دبه دربیاورند. من در آمریکا تحصیل کرده ام و آنها را بیشتر می شناسم بنابراین بشدت نگرانم که جر بزنند و بعد هم بیایند بگویند ایران جر زده است و ما هم طبیعتا می آییم می گوییم نه شما جر زده اید. منتها آنها دستگاه تبلیغاتی قوی تری دارند و ممکن است حرفشان در دنیا برد بیشتری داشته باشد. باید از الان مواظب باشیم که نکند فضای تبلیغاتی علیه ایران دست آنها بیفتد، یعنی باید خودمان را آماده کنیم که اگر به توافق نرسیدیم نباید اجازه بدهیم فضای تبلیغاتی دست آنها بیافتد. انشالله که توافق به نتیجه برسد و من شخصا خوشحال می شوم. ما باید به دنیا ثابت کنیم چقدر ما کار کردیم، نرمش قهرمانانه نشان دادیم و همچنین اجازه دادیم که کارشناسان و جاسوسان آژانس اتمی تجهیزات ما را بگردند اما باز هم زیاده خواهی و زیاده طلبی غربی ها موجب شکست توافق شد.
نظر شما